سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روان شناسی و مشاوره
 
خاطره مشاوره ( قسمت 3 )

 

ده روز بعد ، مراجع به دفتر مشاوره ام مراجعه نمود. حالش نسبت به جلسات گذشته بسیار خوب بود و این دفعه تا حدودی اضطرابش نسبت به گذشته کمتر شده بود. از روند مشاوره ، احساس رضایت داشت و توانسته بود به مشاور خود اعتماد پیدا کند. خلاصه اینکه مشاورة جلسة سوم  با ایشان چنین آغاز شد: ‌( خلاصه ای از مشاورة 45 دقیقه ای )

( جلسة سوم )

مراجع : سلام آقای مشاور.

مشاور: سلام. خوش آمدید. لطفاً بنشینید.

(( طبق روال قبل ، منتظر ماندم تا مراجع آرامش خودش را به دست آورده و احساس آرامش بکند ، سپس مشاوره را با ایشان آغاز نمودم )).

مشاور: درجلسة قبل از کاهش انرژی هایتان برایم صحبت کردید و اینکه همین کاهش انرژی ها ، باعث بوجود آمدن وسواسیت های فکری در شما شده است. می خواهم اگه مایل باشید در مورد چیزی که باعث کاهش انرژی شما میشه ، بیشتر بدونم.

مراجع: آقای مشاور من ، مبتلاء به یک عمل بدی هستم که گفتنش برام خیلی سخته ، البته من در این دو جلسه ، اعتمادم نسبت به شما و کارهاتون بیشتر شده و ...

مشاور: اگه گفتن دلیل مشکلتون یعنی منظورم همون وسواسیت فکریتون و تصویرسازی های ناراحت کنندتون خیلی سخته ، می تونید صحبتی نکنید. ولی شاید گفتن همین مسئله ، باعث بشه تا برای همیشه از این مخمصة عذاب آور ، رها شوید.

مراجع: حقیقتش اینه که خیلی ببخشید من مبتلاء به خودارضایی هستم !!! و شاید هم معتاد به این عمل هستم.

(( چند لحظه ای را به مراجع  فرصت دادم تا  مجدداً آرامش خودش را بدست بیاره ))

مشاور: عادتون به این عمل ، اتفاقی بود ؟

مراجع: 10 ساله بودم که یکبار وقتی در منزلمان تنها بودم ، با دیدن یک کاست ویدئویی از فیلم های خارجی ، با کارهایی که زنها با خودشان می کردند ، با این عمل آشنا شدم. شبها وقتی می خوابیدم ، مدام به صحنه های آن فیلم فکر می کردم. هرشب این فکرکردنها برام تکرار می شد تا اینکه بصورت ذهنی ، به این افکار عادت کردم تا اینکه به سن 13 سالگی رسیدم و شبی بدون اینکه کنترلی به خود داشته باشم ، مثل اون فیلمها با خودم وررفتم و برای اولین بار مرتکب چنین عملی شدم. رفته رفته علاقه ام نسبت به این عمل بیشتر می شد و ناخودآگاه تصوراتی در ذهنم پیدا می شد. تصویرسازی های ذهنی ام اونقدر قدرتمند شده بود که بیشتر مجذوب قیافه های پسرها و مردها می شدم ، البته اوایل فقط می تونستم به قیافه یک پسر که سر راه مدرسه ام به من متلک می گفت ، فکر کنم و اونو شبها در حین انجام این عمل ، تصویرسازی کنم ، ولی بعدها رفته رفته قیافة خیلی ها رو به ذهنم می آوردم ، طوریکه ذهنم خسته می شد. بعدها فهمیدم که به این عمل معتادم و بدنم رفته رفته ، لاغرتر می شد. حتی الانم که ازدواج کرده ام ، و صاحب فرزند نیز هستم ، نمی تونم از این عملی که باعث عذابم می شه ، دست بردارم. خواهش می کنم به من کمک کنید.    

مشاور: خیلی ها هستند که به این عمل معتادند ، و لی با اراده و پشتکار و یک برنامة درمان مناسب ، توانستند این عمل را برای همیشه ترک کنند.

مراجع: واقعاً ؟!!! یعنی می شه منم خوب بشم ؟

(( چون مراجع ، ذهنیت مثبتی از دارو درمانی نداشت ، سعی کردم اول به روش درمان شناختی ، ذهن مراجع را نسبت به علت انجام عمل خودارضائی ، جلب کنم و بعداً در صورت نیاز ، وی را متمایل به درمان دارویی نیز بکنم )).

(( مراجع ، تحت درمان شناختی و رفتاری قرار گرفت ( بیشتر مشاوره هایم متمرکز بود بر روی علت فیزیولوژی و روانی مسئلة خودارضایی ). برای مراجع آموزش خودهیپنوتیزم نیز در طول ادامة جلسات دادم وهمچنین برنامه های رفتاری نیز تنظیم و به وی ارائه نمودم. در جلسة دهم بود که وی را به یک روان پزشک متبحر در تبریز ارجاع دادم تا همزمان با درمانهای شناختی و رفتاری ، تحت دارودرمانی مناسب قرار گیرد ( مراجع به علت دارا بودن خُلق افسرده ، به روان پزشک معرفی گردید ). درحال حاضر تعداد خودارضائی های مراجع در طول هفته ، کاهش چشمگیری نشان داده ، به طوریکه 2 بار در هفته ، خودارضائی دارد ، و در مقایسه با 20 بار عمل خودارضائی که قبل از مراجعه به مشاورة اینجانب داشت ، بسیار برایم رضایت بخش بود )).       پایان

 

 

 

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط علیرضا نصیرزاده(روان شناس) 88/8/26:: 11:3 عصر     |     () نظر
   1   2   3      >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها