سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روان شناسی و مشاوره
 
خاطرات مشاوره ( قسمت 2 )

 

یک هفته بعد ، مراجع به دفتر مشاوره ام مراجعه نمود. از چهر ه اش معلوم بود که جلسة اول مشاوره برایش خوشایند بوده و من این را از چهره اش احساس می کردم. گویا ناگفته هایی دارد که می خواهد در این جلسه آنها را بازگو کند ، همان چیزهایی که به گفتة خودش سالها بود که عذابش می داد. خلاصه اینکه مشاورة جلسة دوم  با ایشان چنین آغاز شد: ‌( خلاصه ای از مشاورة 45 دقیقه ای )

( جلسة دوم )

مراجع : سلام آقای مشاور. میتونم بیام داخل.

مشاور: سلام. بله بفرمائید منتظرتان بودم.

(( من همیشه سلیقة مشاوره ام طوری است که مدتی را بعد از ورود مراجعانم ، به آنها فرصت آرامش می دهم تا به این طریق بتوانند از اضطراب خود بکاهند و این بهترین روش آرامش دادن به مراجعان می باشد )).

مشاور: درجلسة قبل گفتید که برای رفع مشکلتان ، چند سال پیش به یک روان پزشک در تهران مراجعه کردید و شمارو تحت دارودرمانی قرار داد و گویا داروها ، برایتان سازگار نبودند و بیشتر شمارا خواب آلود می کرد و وزن بدنتان نیز افزایش یافته بود. و آخرین جمله تون اینکه بیشتر به صحبت نیاز دارید تا به دارو. من حاظرم تا ادامة صحبتهایتان را گوش بدم.

مراجع: بله ، البته بعد از مدتی دارو مصرف کردن ، سرخود داروها را قطع نمودم ، یعنی اینکه دلم نمی خواست وضعیت حالم بدتر بشه و یا اینکه تاثیر بدی روی فرزندم و شوهرم داشته باشه. همیشه در ذهنم به دنبال یک نفر بودم که مرا و وضعیت حالم را درک کنه. به من کمک کند تا بتوانم مشکل خودم را بشناسم تا شاید از این طریق بتوانم هرچه زودتر سلامتی روحی خودم را پیدا کنم و از این مخمصه و تصویرسازی های وحشتناکی که انرژی ام را کاهش میده ، رها شوم.

مشاور: در جلسة اول گفتید که تصویرسازی هایتان بیشتر به قیافة افراد مربوط می شود ، می تونید در این مورد بیشتر توضیح بدهید ؟

مراجع: بله ، همة تصویرسازی هایم مربوط به آدم ها می شود ، البته فرق نمیکند و هر روز در ذهنم آدم هایی را که در جامعه می بینم ، به یک نوعی انتخاب کرده و شبها آنها را در ذهنم مرور می کنم.

مشاور: در انتخاب افراد ، آیا هر دو جنس ( مرد یا زن ) انتخاب می شوند ؟

مراجع: به نقطة خوبی اشاره کردید و من بسیار مردّد بودم که این را بگویم و امیدوارم که نظرتان نسبت به من عوض نشود.

مشاور: از حرفهایتان بیشتر احساس می کنم که اکثراً جنس مرد رو انتخاب می کنید.

مراجع: ( چند لحظه سکوت ) ، بله همه شان مَرد یا پسرند ، البته مَرد و پسرهای خاص. !!!

مشاور: خاص بودن مَردها و یا پسرهای انتخابی شما ، چیزی رو هم در ذهنتان تداعی می کنه ، منظورم اینه که یک چیز خوب ، خوش و لذت آفرین.

مراجع: بله ( چند لحظه سکوت ) ، اولش در تصویرسازی هایم احساس خوشایند و بهتری دارم ولی بعد از چند لحظه تصویرسازی کردن ، مشکلاتم شروع میشود.

مشاور: و این همان چیزی است که شمارو آزار می دهد.

مراجع: بله واقعاً خیلی آزارم می دهد.

مشاور: آزارهایی که انرژی بدنی و روحی تان را کاهش میدهد. هوم ؟

مراجع: بله ، و وقتی انرژی ام کم میشه ، دردسرهای ذهنی ام بیشتر میشه و واقعاً کلافه ام می کنه.

مشاور: در اون لحظه چه اتفاقاتی برایتان میافته که احساساتتان اینهمه منقلب میشه ؟

مراجع: چیزی شبیه احساس گناه ، احساس بد بودن ، احساس از خدا دور شدن و حتی ناپاکی.

مشاور: و این برایتان خیلی سخته !

مراجع: میدونید آقای مشاور ، احساسات یک زن بسیار ظریف و در عین حال بسیار شکننده است. زنها مثل مردها فکر نمی کنند ، یعنی همون چیزی رو احساس می کنند که می بینند.

مشاور: مثل شما که همون چیزی را احساس می کنید که می بینید. ها ؟

مراجع: دقیقاً.

مشاور: همون چیزهایی که احساسات شما رو سوق میده به سمت احساس گناه و ناپاکی.

مراجع: احساساتی که نمی تونم از شرّشون در امان باشم.

مشاور: روابط جنسی شما با شوهرتون چطوره ؟

مراجع: می تونم به این سئوالتون پاسخ ندهم ؟

مشاور: اگه سئوالم نابجا بود ، میتونید پاسخ ندهید.

مراجع: نه اصلاً اینطور نیست. حقیقتش اینکه شوهرم نسبت به مسائل جنسی با من ، بسیار راضیه ولی من توان پاسخدهی به مسائل جنسی شوهرم را ندارم.

مشاور: این مسئله ، با کاهش انرژی تان در ارتباطه ؟ یا اینکه نسبت به شوهرتان بی توجه هستید ؟

مراجع: نه من به شوهرم علاقمندم ولی شاید همین کاهش انرژی های روحی و جسمی ام ، باعث بوجود آمدن این مسئله میشه.

مشاور: خُب چند لحظه به اتمام وقت مشاوره باقی نمونده ، میخواهید مطلبی رو به صحبتهایتان اضافه کنید ؟

مراجع: احساس می کنم که خیلی دارم سبک می شوم ، از اینکه به صحبتهایم توجه کردید ، تشکر می کنم.

مشاور: می خواهید جلسة آینده ، همین موقع باشه ؟

مراجع: بله موافقم.

مشاور: هفتة آینده همین موقع. اما اگر کاری برایتان پیش اومد ، مرا مطلع کنید. خداحافظ شما.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط علیرضا نصیرزاده(روان شناس) 88/8/18:: 12:35 صبح     |     () نظر
<      1   2   3      >
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها