رسانه جنسی
شاید رسانهها در عصر جدید مهمترین عامل اشاعهی سکسشوالیته در جوامع باشند. البته رسانههای غربی بطور مستقیم و با ساخت برنامههای «پورنو» و دیگر رسانهها از جمله رسانهی ملی با ساخت برنامههایی با ماهیت سکسشوآل، در شکلگیری ذائقهی سکسشوآل مردم موثرند.
حضور زنان که البته باید هم صدای جذاب و هم سیمای خوبی داشته باشند، در برنامهها و ایجاد یک ذهنیت مقایسهای و تطبیقی برای مخاطب، عملاً بر شعلههای جنسی جامعه میافزاید. البته این وقایع همگی در سطح ناخودآگاه افراد شکل میگیرد و همین ناخودآگاه منجر به ظهور و بروز رفتارها و کنشهایی میشود که ما آنها را با عناوینی مانند «بدحجابی»، «بیحجابی» و «ناهنجاری» و ... میشناسیم.
بیحجابی به مثابهی یک کنش جنسی
آنچه در خصوص زیست جهان جنسی گفتیم، البته اندکی از این جهان سکسشوآل است که به طرق مختلفی سعی در کتمان ماهیت خود دارد. اما آنچه مهم است اینکه، رفتارها و ناهنجاریها و حتی هنجارهای ما امروزه درون این زیست جهان درحال شکلگیری است. شاید دیگر در چنین عالمی تکیه بر سخنِ ( Discourse ) قدرت در ایجاد یک هنجار مانند، حجاب هم غیر ممکن و هم نامطلوب باشد. در زیست جهانی که ماهیت سکسشوآل دارد، تکیه بر سخنِ قدرت» برای مقابله با مقولهای مانند بیحجابی جز تشدید آن ناهنجاری هیچ نتیجه و فایدهای نخواهد داشت. پدیدهای مانند بیحجابی، معلول زیست جهانی است که بسیار پیچیده تر از آن است که با اوامر و دستورالعملها و بخشنامههای اداری به سرانجامی نیکی برسد. بیحجابی هنوز مقولهای پیچیده و بیحجاب نیز فردی ناشناخته است. تصور ساده و دم دستی در باب شخص بی حجاب این است که او یا با فرامین دینی ناآشنا است و یا سر مخالفت با شریعت اسلام را دارد! این تصور به نظر من از بن خطاست و با چنین تصوری از این مقوله هرگز نمیتوان به راه حلی دست یافت. سادهانگارانه بودن این تصور به چند دلیل است:
1- شخص بیحجاب، «بیحجابی» را گناه نمیداند.
2- شخص بیحجاب، «باحجابهایی» را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی نیستند.
3- شخص بیحجاب، بیحجابهایی را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی هستند.
1- شخص بیحجاب، بیحجابی را گناه نمیداند. «نمیداند» معنای خاصی دارد. این بدان معنا نیست که نشنیده و یا نخوانده است که بی حجابی گناه است. البته او درباب این گناه، هم خوانده است و هم شنیده است، بلکه منظور از ندانستن، ندانستن و ندیدن باطنِ این مقوله است. اساساً انسان گناهکار چون باطن گناه را نمیبیند، مرتکب گناه میشود. کیست که باطن دروغ ، باطن غیبت و خلاصه باطن گناهان را ببیند و باز هم مرتکب گناه شود؟
البته علم به باطن امور از جمله معاصی از اوصاف «متقین» است. همانهایی که قرآن مجید میفرماید: «الذین یومنون بالغیب» «کسانی که به غیب ایمان دارند» وقتی ایمان به غیب یا همان ایمان به «غیبِ عالم» نباشد، طبیعتاً همه چیز مجاز میشود. اما نکته حائز اهمیت در جامعه ما این است که در طول سی سال گذشته قرار بود کسانی که ایمان به غیب دارند و به واقع نمایندگان غیب هستند، غیبِ عالم را نیز به عموم مردم نشان دهند. قرار بود اگر کسی ما مذهبیها و به ظاهر متشرعین را میبیند، به یاد ملکوت و غیب بیفتد. اما آیا بهراستی ما نمایندگان غیب هستیم؟ آیا یک فرد غیر مذهبی ما را میبیند، به یاد ملکوت میافتد؟ اگر اینگونه نیست (که نیست) پس چگونه انتظار داریم، دیگران (بیحجابها) سخن ما را و اوامر ما را بپذیرند؟ اگر ما خود غیبِ گناه و باطن معاصی را ندیدهایم (که ندیدهایم) چگونه است که انتظار داریم دیگران ببینند؟
2- شخص بیحجاب، «باحجابهایی» را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی نیستند. با توجه به اینکه ما نمایندگان ملکوت نیستیم، و غیب امور را نمیبینیم، طبیعتاً مرتکب اعمال و رفتاری هستیم که ناشی از همین جاهل بودن به باطن معاصی است. «غیبت»، «دروغ»، «حق الناس»، و بسیاری از معاصی دیگر که یک شخص بی حجاب نزد یک باحجابِ جاهل به غیبِ عالم میبیند، یکی از دلایل بیحجابی اوست.
بیحجاب میبیند که چگونه کسانی بهرغم حجاب، حداقل حقوق انسانی و حتی الهی را رعایت نمیکنند. اینگونه مشاهدات، در ناخودآگاه شخص بیحجاب این تصور را ایجاد میکند که با حجابی شرط رسیدن به کمال نیست. البته او دیگر قارد به تحلیل فلسفی و کلامی نیست که بداند با حجاب بودن شرط لازم است نه شرط کافی. آنچه «میبیند»، نظام فکری او را میسازد نه آموزههای کلامی و فلسفی.
3- شخص بیحجاب، بیحجابهایی را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی هستند. شخص بیحجاب درکنار این مشاهدات، برخی از افراد بیحجاب را نیز میبیند که مقید به رعایت بسیاری از تکالیف هستند. دروغ نمیگویند، غیبت نمیکنند، حرام نمیخورند، حق الناس را رعایت میکنند و البته بیحجاب یا بدحجاب نیز هستند. شاید عجیب به نظر آید که بسیاری از جریانهای شبه عرفانی و گروههای مدیتیشن، در کشور ما توانستهاند در میان حتی اقشار مذهبی نیز جایی برای خود پیدا کنند. این جریانهای شبه عرفانی با توسب به مجموعه رفتارها و دستورات عملی نوعی از هنجار را نشان دهند که امروزه در سلوک اجتماعی افراد حتی مذهبی نیز کمتر به چشم میخورد.
استرس، اضطراب و بسیاری از مسائلی که بشر امروز گرفتار آن است، در رفتار و اعمال اشخاص و افراد مذهبی نیز دیده میشود. گرچه خوانده و شنیدهایم که «الا بذکر الله تطمئن القلوب» اما از یکسو نمایندگان و مصادیق این آیه شریفه کمتر به دید میآیند و از سوی دیگر جریانهای شبه عرفانی با توسل به هزاران روش عملی، توانستهاند این معنا را در عمل برای مخاطبان خود ایجاد و منتقل کنند.
با توجه به دلایل فوق به نظر میرسد باید بیشتر درصدد فهم این مقوله باشیم تا اینکه با تصمیمات شتابزده و جاهلانه بر شدت این مقوله بیفزاییم.
* به نقل از آقای اکبر جابری ، استاد در رشته فلسفه
کلمات کلیدی: به نقل از آقای اکبر جابری ، استاد فلسفه