کلمة رُشد ( Development ) در روان شناسی رُشد ، اصطلاح درستی نیست چراکه در رُشد ، همیشه یک حالت افزاینده داریم در حالیکه یک حالت کاهنده نیز باید وجود داشته باشد. پس بهتر است به جای کلمة رُشد ، از کلمة تحوّل ( Mutation ) استفاده کنیم.
تحول نگرها معتقدند که برای انسان ، آغازی وجود ندارد چراکه انسان از میلیونها انسان دیگر ( اشاره به ابا و اجداد شان ) حاصل شده است.
روان شـناسـی تحـولی ، شـاخـه ای از علم روان شـناسـی است کـه تغـییرات ، اعـم از افــزایــنده یـا کاهنده را که در پهنة زندگی ( Life span ) وجود دارد ، بررسی می کند.زمان تولد ، بصورت قراردادی است و روان شناسان ، بیشتر به جای کَندوکاو دورة جنینی ، به بعد از تولد اهمیت می دهند و علاقه به تحقیق دارند و در تحقیقات خود ، مسائل مربوط به مراحل جنینی را ، از جنین شناسان اخذ می نمایند.
مراحل تحول انسان از بدو تولد تا مرگ عبارت است از :
تحول |
تولد |
کودکی |
نوجوانی |
جوانی |
میانسالی |
پیری |
کهنسالی |
مرگ |
سن |
0 |
12 - 0 |
18 - 12 |
40 - 20 |
60 - 40 |
80 - 60 |
80 به بالا |
- |
به چند دلیل عمده ، روان شناسی ، تحولی است و نه رشدی ، دلیل اول اینکه در تمام دوره های تحول حتی دورة کودکی ، نوجوانی و جوانی، تحول ، چند جهتی است یعنی فرد می تواند بصورت یک یا چند بُعد ، رشد داشته باشد ( حرکت صعودی ) و در ابعاد دیگر ، حرکت نزولی یا کاهنده داشته باشد. دلیل دوم اینکه تقریباً از اواخر میانسالی به بعد ، شما با پسرفتهای روانی و جسمانی به معنای عام کلمه مواجه می شوید. در سطح جسمانی ، سلولها فرسوده می شوند و روند حرکت نیز رو به کاهش می رود. در بُعد شناختی ( حافظه ) ، قدرت یادگیری از بین نمی رود اما سرعت یادگیری ، کاهش پیدا می کند. البته مطالعات نشان داده که این مسئله ( پسرفتهای شناختی ) کاملاً به عملکرد روزمره و شغل افراد ، بستگی دارد. در سطح عاطفی مثل زودرنجی/ عدم تحمل و ناکامی ، پسرفتهای عاطفی را مشاهده می کنید. قطعاً در برخی از ابعاد ، استدلال پیران بالاست. این دگرگونی ها به هرحال میتوانند هم حالت افزاینده و هم کاهنده داشته باشند.بسیاری از تحول نگرها هم اعتقاد به آنتوژنی یا تغییرات شکلی و کُنشی در یک فرد خاص ، و هم اعتقاد به فیلوژنی یا پدیدآیی نوعی ( Phylogeny ) دارند. به اعتقاد تحول نگرها ، در حقیقت آغاز مطلق برای تحول ، وجود ندارد و در حقیقت به دلیل اینکه تحول بر می گردد به تاریخ تحول اجداد ما ، در نتیجه هرگز نمی توانیم بگوییم این دگرگونی از کجا شروع شده است.پیاژه اعتقاد داشت که در سطح شکلی ( ظاهر ) بدن ، به دلیل سازگاری با محیط ، بشر همیشه در طول تاریخ با تغییراتی مواجه شده است. همچنین در سطح کُنش ( Function ) مواجه شده و از راه وراثت اکتسابی ، به ما رسیده است.آنچه که انسان در طول زمان بدست آورده ، اگر ادامه پیدا می کرد ، این ( اکتسابات ) در ژنوم انسان تاثیر می گذاشته و تغییرات ژنتیکی ، ایجاد می شده است و این تغییرات از طریق ژن ، به نسل بعدی منتقل می شده است مثلاً در سطح رفتار ، برخی از ترسها، عکس العمل ذاتی انسانهاست.علت اینکه فیلوژنی خیلی پیشرفت نکرده ، در واقع این است که این پدیده مربوط به گذشته و هزاران سال پیش می شود. در آن زمان ، ابزارهای ثبت مثل دوربین عکاسی و یا رایانه ، وجو نداشته که این ها را ثبت و ضبط نماید. فیلوژنی بحثی است که خیلی مُستند نیست ، لذا دانشمندان امیدوارند که در سالهای آینده ، بخش فیلوژنی وارد بخش روان شناسی شود.
روان شناسی تحولی ، علمی است که به شدت متاثر از نظریه هاست و در یک حیطة خاص ، با انواع نظریه ها مواجه هستیم مثل بسیاری از شاخه های دیگر روان شناسی. در تعریف نظریه ( Theory ) می توان گفت که مجموعة اظهارات یک دانشمند است. نظریه ، به مشاهدات ما ، جهت می دهد / از پراکندگی فکر در یک حیطة خاص جلوگیری می کند. از مهمترین کار نظریه این است که باعث گسترش پژوهش می شود.در روان شناسی تحولی ، چند موضوع مشترک وجود دارد :
1- پیوستگی و ناپیوستگی.
* هر نظریه ای که مرحله ( Phase ) داشته باشد ، پیوسته است.
2- همگانی بودن و غیرهمگانی بودن.
3- وراثت و محیط.
4- تاثیرفرد و محیط.
کسانی که دیدگاه پیوستگی به رشد دارند ، کودکی را ماکت بزرگسال می دانند. تقریباً تمام خصوصیاتی را که کودکان دارند ، بزرگترها هم دارند اما بصورت خام ( ناپخته ) و رُشدنایافته تر. دامنة توجه بچه های کم سن ، خیلی کمتر از بزرگسالان است. کودکان مانند بزرگسالان ، قدرت تولید صدا را دارند ولی رشدنایافته تر است. در دیدگاه پیوسته ، تغییرات در جریان تحول ، کمّی است نه کیفی.
بحث های مربوط به پیوستگی |
||||
رویکرد پردازش اطلاعات |
رویکرد اجتماعی و فرهنگی |
اکولوژی |
ویگوتسکی |
رفتارگرا |
در دیدگاه ناپیوستگی ، کودک ، دیگر ماکت بزرگسال نیست.
بحث های مربوط به ناپیوستگی |
||||
رویکرد فروید |
نو روان تحلیل گران |
هارتمن |
اشپیتز |
اریکسون |
به اعتقاد پیاژه از همان لحظة تولد تا وقتی که از دنیا برویم ، دائماً در حالت درون سازی و برون سازی هستیم. از نظر اتالوژی (Ethology ) یا کردارشناسی ، دو مفهوم وجود دارد : 1- دورة بحران ( Critical period ) : به اعتقاد این دیدگاه ، انسان در یک دورة خاص ، آمادگی زیادی دارد که اُلگوهای عملی ثابت ( Fixed action patterns ) را به ظهور برساند اما برای آشکار شدن این اُلگوها ، وجود محرکهای رها کننده ، لازم و ضروری است. در نظام اتالوژی ، اُلگوهای عملی ثابت همان غرایز قدیمی است که در آن ، مفهوم سنتی غریزه که یک رفتار فطری است ، تحت تاثیر محیط قرار نمی گرفت.مطالعات اتالوژیست ها نشان داد که غریزه ، برخلاف دیدگاه سنتی ، تحول پیدا می کند ( غریزه دگرگون می شود ) و تغییر شکل می یابد و یادگیری در آن دخالت دارد لذا به همین دلیل این رویکرد ( اتالوژی ) از واژة غریزه استفاده نکرد.
به نظر پیاژه ، کودکان تا 7 سالگی از نظر ذهنی ، کاملاً خودمیان بین هستند و نمی توانند ذهن دیگران را بخوانند.
متجاوزین به کودکان و زنان / اسکیزوفرنها / مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی / اختلال آسپرگر و اوتیسم ، مشکلشان مربوط می شود به نقص در ذهن خوانی.
کلمات کلیدی: