این هدفها مولفههای عاطفی، رفتاری و شناختی دارند. هر چه هدفها مشخصتر و دقیقتر باشند، انتخاب روشهای تغییر نظامهای اعتقادی و احساسات و رفتارهای مراجعان آسانتر میشود(شارف، 1386). شناختدرمانی در واقع عبارتست از؛ حل منظم و ساختمند مساله که محدودیت زمانی دارد و به ندرت بیش از 30 جلسه طول میکشد. برای هر جلسهای دستور کاری تهیه میشود، برخلاف شکل آزاد روانکاوی یا درمان مراجع محور. آرون بک نیز مانند کارل راجرز31، معتقد است درمانگر باید انسان گرم و خالصی باشد و با مراجع همدلی کند. اما بک برخلاف راجرز این موارد را شرط کافی درمان نمیداند. البته برای رابطه درمانی اهمیت خاصی قایل است، چون آن را منبع یادگیری میداند. همچنین درمانگر شناختی، باید الگوی اموری باشد که میخواهد آموزش دهد. اگر اهل قضاوت و پند و موعظه باشد، فقط به تقویت افکار ابتدایی و قضاوتی مراجع کمک کرده است. هدف نهایی شناختدرمانی، تشخیص شناختهای مخرب، نحوه ایجاد افسردگی توسط آنها و آموزش راه و رسم اصلاح آن است. بک، بیشتر به نحوه تفکر مراجع علاقمند است تا افکار وی(تاد، 1379).
تکنیکها و روشهای درمانی در رفتاردرمانی شناختی
شرطیکردن32: رفتاردرمانگر عملاً از هر دو شیوه شرطیسازی فعال و کلاسیک استفاده شایانی میکند. شرطیسازی کلاسیک یا واکنشی که متضمن جانشین کردن یک محرک به جای محرک دیگر و ایجاد ارتباط و وابستگی زیاد بین آنهاست، میتواند در تبیین پارهای از رفتارها و نیز حذف و یا ایجاد آنها به مشاور کمک کند. در شرطیسازی فعال یا کنشگر که مبتنی بر "قانون اثر" ثرندایک است، رفتارها به وسیله پیامدهایشان ایجاد و کنترل میشوند. شرطیکردن فعال در درمان به صورت تقویت مثبت و منفی و تنبیه مثبت و منفی اعمال میشود. راهکار "اقتصاد ژتونی" که بر اساس تقویت مثبت است، روش موثری برای تغییر رفتار در کودکان و عقبماندههای ذهنی است(شفیع آبادی، ناصری، 1375).
خاموش کردن و یا حذف رفتار33: عبارت است از، تضعیف تدریجی یا حذف یک پاسخ که از راه عدم تقویت آن صورت میگیرد. هرگاه رفتار هدف روی دهد، میتوان صرفاً با حذف کردن رویدادهایی که بسیار خوشایند هستند، آن رفتار را از بین برد. رایجترین کاربرد خاموشی در رفتاردرمانی زمانی است که درمانگر حدس میزند رفتار هدف به خاطر به دست آوردن تقویتهای مثبت انجام میشود. بعد درمانگر وابستگیها را طوری ترتیب میدهد که این رفتار دیگر تقویت را تولید نکند. اگر فراوانی این رفتار کاهش یابد، خاموشی موفقیتآمیز بوده است(روزنهان، 1386).
حساسیتزدایی منظم: این روش که توسط ژوزف ولپی، روانپزشک اهل آفریقای جنوبی ابداع شد، معمولاً با تکنیک تنشزدایی یا آرامش عضلانی و روانی همراه میشود. اصل درمان در این روش، جانشین کردن پاسخی(مثلاً جایگزین کردن حالت آرامش) است که با اضطراب ناسازگار است. ابتدا مراجع یاد میگیرد که عمیقاً آرام شود. گام بعدی ساختن سلسله مراتبی از موقعیتهای ایجاد کننده اضطراب است. این موقعیتها به ترتیب از موقعیتی شروع میشود که حداقل اضطراب را ایجاد کرده است تا موقعیتی که بیشترین هراس را به وجود آورده است. سعی بر این است که بیمار را در شرایط خاصی با میزانی از محرک اضطرابآور یا ترسناک رو به رو سازیم و حساسیت وی را نسبت به آن محرّک کمتر کنیم و به تدریج میزان اضطرابانگیزی را بالا ببریم تا جایی که بیمار بتواند در برابر اضطرابانگیزترین محرکها پاسخ غیراضطرابی از خود نشان دهد. در این تکنیک اغلب به صورت تجسمی عمل میشود(اتکینسون، 1384).قبل ازشروع حساسیت زدایی ابتدا تاریخچه زندگی بیمار اخذ می شود. این تاریخچه شامل اطلاعات مربوط به شرایط تسریع کننده حالات آنها و عوامل رشدی است. از طریق مصاحبه و پرسشنامه، کانون اضطراب بیماران مشخص می شود و معلوم می گردد که آیا حساسیت زدایی منظم میتواند درمان مناسبی باشد یا نه؟ در مورد بیماری که از توان مقابله ای خوبی برخوردار است اما در پاره ای از وضعیت ها دچار اضطراب شدید می شود، می توان از حساسیت زدایی منظم استفاده کرد. از سوی دیگر وقتی بیمار در موقعیت هایی قرار می گیرد که نیاز به مهارت های خاصی دارند و بیمار به دلیل نداشتن آن مهارت ها قرار می گیرد که نیاز به مهارت های خاصی دارند و بیمار به دلیل نداشتن آن مهارت ها مضطرب می شود، تکنیک حساسیت زدایی می تواند نامناسب و مضرّ باشد.مرحله بعد توضیح دادن به بیماران است معمولاً این توضیحات مفصل اند و در آنها ضمن ارائه مثالهایی از زندگی بیماران به آنان توضیح داده می شود که چطور دچار آن اضطراب ها شده و حالا اسیر آنها هستند سپس منطق حساسیت زدایی منظم تشریح می شود البته توضیحات و مثالها باید به زبانی بیان شوند که بیماران آن را می فهمند یعنی با زبانی متناسب با سطح معلومات فرد و مصاحبه ها، سنجش ها و توضیحات در یک فضای گرم و توام با پذیرش و درک صورت گیرند. در واقع در این مرحله متخصص بالینی بیمار را متقاعد می کند که روش حساسیت زدایی منظم موثر است. مراحل بعدی هم عبارتند از، تهیه سلسله مراتب اضطراب ها و آموزش آرمیدگی34، آموزش آرمیدگی همزمان با تهیه سلسله مراتب اضطراب ها شروع می شود بیمار و درمانگر هنگام بحث درمورد مشکلات و وضعیتهایی که در آن دچار مشکل می شوند سعی می کنند به کمک هم یک سلسله مراتب اضطراب تهیه کنند. جنبه های تکراری مشکلات و اضطراب های بیماران مشخص، و سپس از لحاظ اضطراب زایی مرتب میشوند از وضعیت هایی که اضطراب کمی تولید می کنند تا وضعیت هایی که اضطراب زیادی را ایجاد می کنند. در یک سلسله مراتب اضطراب معمولی 20 الی 25 ماده وجود دارند که از کم تا زیاد مرتب شده اند. در روش حساسیت زدایی از بیماران خواسته می شود ضعیف ترین ماده را درسلسله مراتب(یعنی ماده ای که کمترین اضطراب را در آنها ایجاد می کند) تجسم کنند البته این تجسم درحالی صورت میگیرد که آنها آرامش دارند. درمانگر صحنه را توصیف می کند و بیمار به مدت 10 ثانیه خود را درآن صحنه تجسم می کند سپس بیمار به تدریج به سوی ماده های قوی تر می رود. به طور معمول او در هر جلسه با 2 تا 5 ماده رو به رو می شود. هرگاه سطح اضطراب بیمار بالا برود به درمانگر علامت می دهد و او نیز از بیمار می خواهد تجسم آن صحنه را قطع کند سپس درمانگر به بیمار کمک می کند بر عمق آرامش خود بیافزاید و پس از چند دقیقه بیمار مجدداً تجسم را شروع می کند. معمولاً درحالت آرمیدگی، بیمار پس از چند جلسه می تواند بدون هرگونه ناراحتی، قوی ترین ماده را تجسم کند. شواهد نشان می دهند که کارایی حساسیت زدایی منظم در شرایط مختلف در حد متوسط است و همان طور که انتظار می رود تحقیقات نشان می دهند این تکنیک بیشتر برای درمان اختلالات اضطرابی به ویژه فوبی های ساده و اختلال اضطراب تعمیم یافته موثر است(دیویسین، 1371).
ابراز وجود(جراتآموزی)35: در این تکنیک سعی میشود با تنظیم برنامهای عملی و سنجیده، قدرت اثربخشی و نظارت فرد را بر محیط خود افزایش دهیم و از این راه، دامنه خاستگاههای لازم برای تقویت رفتار مطلوب را گستردهتر سازیم. جراتآموزی معمولاً با تعیین تکالیف خانگی و آموزش مهارتهای اجتماعی و ارتباطی توام میشود و طی این فرایند به بیمار آموزش داده میشود تا در موقعیتهای مختلف، عمل جسارتآمیز از خود نشان دهد. جراتآموزی به منظور مقابله موثر با موقعیتها و از بین بردن اضطراب در موارد رویارویی با مشکلات به کار میرود. آنچه در این روش از اهمیت استثنائی برخوردار است، پیگیری و ارزیابی عینی پیشرفتهاست(قاسم زاده، 1370).به نظر ولپی، ابراز وجود نمونه ای از تاثیر بازداری متقابل است یعنی نمی توان هم ابراز وجود کرد هم منفعل بود. اصولاً آموزش ابراز وجود برای درمان اشخاصی ابداع شد که اضطراب آنها ناشی از ترسی بود که از برخی وضعیت ها داشتند. مرکز مشاوره دانشگاه ایربانا جرات مندی را بصورت زیر تعریف می کند:
- جرات مندی، توانایی ابراز وجود و ابراز حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران است.
- جرات مندی رابطه صادقانه، باز و مستقیمی است که باعث گسترش وجود خویش و ابراز خویشتن می گردد.
- جرات مندی به فرد اجازه می دهد تا اعتماد به نفس را در خود حس کند و عموماً موجب برانگیختن حس احترام دوستان و آشنایان می شود.
- جرات مندی امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش می دهد و به فرد کمک می کند تا درباره خود، احساس بهتری داشته باشد و بر موقعیت های روزمره تسلط بیشتری بیابد
و همین امر در جای خود توان تصمیم گیری و احتمال توفیق او را در دستیابی به آنچه از زندگی میخواهد افزایش می دهد. فرد قبل از ابراز آزادانه نیازهای خود، باید باور کند که از حق مشروع داشتن این نیازها برخوردار است.
کلمات کلیدی: