هرفردی حقوق زیر را همیشه باید مدنظر داشته باشد:
1- هر فردی حق دارد که ارزشها، باورها، عقاید، و عواطف خاص خودش را داشته باشد.
2- هرفردی حق دارد بابت اعمال یا احساسات خود به دیگران را توضیح ندهد و نیاز نیست اعمال و احساسات خود را توجیه کند.
3- هر فردی حق دارد به دیگران بگوید مایل است چگونه با او رفتار شود.
4- هر فردی حق دارد خودش را ابراز کند و حق دارد بگوید نه، من نمی دانم، من نمی فهم، یا حتی من اهمیت نمی دهم.
5- هر فردی حق دارد از دیگران درخواست اطلاعات یا کمک کند بدون اینکه از بابت نیازهای خود دستخوش احساسات منفی شود.
6- هر فردی حق دارد افکارش را تغییر دهد، اشتباه کند و گاه غیر منطقی عمل کند و پیامدهای آن عمل را کاملاً بپذیرد.
7- هر فردی حق دارد خودش را دوست بدارد هر چند می داند کامل نیست و گاهی کارها را پایین تر از حد توانایی کامل خود انجام دهد.
8- هر فردی حق دارد روابط مثبت و رضایت بخش برقرار کند، روابطی که در آن احساس آرامش کند و آزاد است صادقانه خود را بیان کند و حق دارد روابط خود را اگر نیازهایش را برآورده نسازد تغییر یا خاتمه دهد.
9- هر فردی حق دارد زندگی خود را به هر شیوه ای که خودش تعیین می کند تغییر دهد.
امروزه عده ای به جای اصطلاح جرات آموزی، از آموزش مهارت های اجتماعی و مهارت های مقابله ای با مسائل، سخن به میان می آورند. آنچه دراین تکنیک کلیدی است، کمک به فرد به منظور انتخاب و ابراز شیوه برخوردی موثر در برخورد با موقعیت هاست.
آموزش حل مساله36
منظور از حل مساله، یک فرایند رفتاری است که در آن هدفهای زیر دنبال میگردد:
1- شناسایی پاسخهای ممکن در برابر موقعیت مشکل.
2- بالابردن احتمال انتخاب پاسخ موثر از میان مجموعه پاسخها.
منظور از آموزش، نوعی خودآموزی است. یعنی درمانجو فرا میگیرد که چگونه مسایل خود را حل نماید و چگونه موثرترین شیوه پاسخگویی را اتخاذ کند(قاسم زاده، 1370).
آموزش مهارتهای مقابله37
در این تکنیک شیوههای رویارویی با مشکلات به طرق مختلف و در شرایط گوناگون به درمانجو آموزش داده میشود. آنچه در این تکنیک کلیدی است، کمک به فرد به منظور انتخاب و ابراز شیوه برخورد موثر در مواجهه با موقعیتهاست(قاسم زاده، 1370).
الگوسازی38
در این روش که بر اساس اصول یادگیری مشاهدهای است، فرد با مشاهده افرادی که رفتار سازگارانه نشان میدهند، آن رفتار را یاد میگیرد و نیز افرادی که پاسخهای ناسازگارانه دارند، راهکارهای بهتری برای مدارا یاد میگیرند. مشاهده رفتار یک الگو(چه زنده و چه تصویری) در کم کردن ترسها و یاد دادن مهارتهای جدید، تاثیر اثبات شدهای دارد(اتکینسون، 1384).
خودتنظیمی39
از آن جایی که مراجع و درمانگر به ندرت بیش از هفتهای یک بار همدیگر را ملاقات میکنند، مراجع باید کنترل یا تنظیم رفتار خود را یاد بگیرد تا در غیر ساعت درمان نیز پیشرفت داشته باشد. خودتنظیمی در برگیرنده پایش یا مشاهده رفتار خود شخص و استفاده از فنون گوناگونی مثل خودتقویتی، خودتنبیهی، کنترل شرایط محرکها و دادن پاسخهای ناهمساز برای تغییر رفتار ناسازگارانه است(اتکینسون، 1384).
آرمیدگی
استفاده ازروش آرمیدگی تاریخچه ای طولانی در پزشکی و روان شناسی بالینی و روان پزشکی دارد در این زمینه ادموند جاکوبسن40 پیشگام بود که عمدتاً به کاوش در زمینه تصور واتسونی پرداخته است که افکار و احساسات در ماهیچه های پیرامونی بدن قرار دارند. لازم به گفتن نیست که در تکنیک حساسیت زدایی منظم ولپی نیز تاثیرات مانع از اضطراب که حاصل آرمیدگی ماهیچه های مخطط است لازم فرض می شود. اطلاعات بسیاری در دست است که ثابت می کند آرمیدگی ماهیچه ها به نحو قابل ملاحظه ای اضطراب را کاهش می دهد.
اگر چه روش های عمده آرمیدگی محدوند و در راس آنها روش جاکوبسنی مطرح می باشد ولی متخصصان مختلف حسب مورد تغییراتی را در روش های قبلی ایجاد کرده اند و به توهین خاطر در بسیاری از منابع با روش های مختلفی مواجه می شویم. گلدفرید آرمیدگی های از راه انقباض- انبساط، از طریق رهاسازی، از راه آگاهی حسی، و از راه القای خواب مصنوعی را با توضیح کافی ارائه کرده است. جنبه برخی از منابع مرتبط با آرمیدگی برجسته تر است و بدین منظور برخی از این منابع به گروه های سنی خاصی از جمله آموزش آرمیدگی به کودکان اختصاص یافته است.
تمرین هایی که در یک آموزش آرمیدگی متداول یاد داده می شود، بر روی بیست گروه متفاوت از عضلات متمرکز است. این تمرین ها بر روی یک دست شروع و سپس برای دست دیگر تکرار میگردند پس از آن تمرین ها برروی سر متمرکز می شوند و طی یک دوره، به طرف پایین بدن و عاقبت پنجه های پا ادامه پیدا می کنند. دستورالعمل به این صورت است که هر گروه از عضلات را به مدت 5 ثانیه در حالت انقباض نگه دارید سپس تنش را نه به سرعت بلکه به تدریج رها سازید، لحظه ای منقبض کردن را متوقف سازید و اجازه دهید عضلات به تدریج آرام شوند هر تمرین را دو بار با یک وقفه 10 ثانیه ای میان دو تمرین تکرار کنید و بر روی احساسات تنش و آرمیدگی تمرکز کنید و تفاوت میان این دو احساس را به خاطر بسپارید(قاسم زاده، 1370).
مواجهه درمانی
مبانی مواجهه درمانی و ریشه های آن به کارهای مسرمن41 باز می گردد که واکنش های اضطرابی و رفتارهای اجتنابی گربه ها را بررسی می کرد. مسرمن از طریق شوک دادن به گربه ها، درآنها رفتارهای روان رنجورانه ایجاد می کرد سپس با مجبورکردن گربه ها برای ماندن در وضعیتی که قبلاً درآن شوک دریافت کرده بودند هیچ راه فرار یا اجتنابی برای آنها باقی نمی گذاشت، رفتارهای اجتنابی این حیوانات را خاموش می کرد. یافته های او اساس درمان اضطراب انسان ها شدند. امروزه شواهد تجربی در اختیار داریم که از تاثیر مواجهه درمانی بر روی فوبی ها، اختلال وحشت، گذرهراسی، فوبی اجتماعی، اختلال استرس پس ازسانحه، و اختلال وسواس فکری- عملی حکایت دارند. در جریان مواجهه درمانی، بیماران را در معرض محرک ها یا شرایطی قرار می دهیم که از آنها می ترسیده اند یا اجتناب می کرده اند. مواجهه می تواند واقعی یا تجسمی باشد. درحالت تجسمی، درمانگر از بیماران می خواهد محرک ترسناک(برای مثال عنکبوت) یا وضعیت اضطراب برانگیز(مثلاً صحبت برای شنوندگان) را تجسم کنند. تنی چند از محققان می گویند برای آنکه مواجهه درمانی اثربخش باشد باید از چند ویژگی برخوردار باشند که عبارتند از:
1- مواجهه درمانی باید طولانی باشد.
2- برای رفع ترس و اضطراب باید بیماران را چندین بار با محرک های ترسناک یا اضطراب برانگیز مواجهه کرد.
3- این روش باید تدریجی باشد و از محرک ها یا وضعیت های ضعیف(ازلحاظ میزان ایجاد اضطراب) شروع کنیم و به محرک ها یا وضعیت های قوی برسیم.
4- بیماران باید به محرک ترسناک توجه کنند و تا سرحد امکان با آن تعامل داشته باشند.
5- مواجهه باید اضطراب انگیز باشد.
مواجهه درمانی نیز مثل سایر درمان ها، هم می تواند یک درمان مستقل و هم یکی از ابعاد یک درمان چند بعدی باشد، برای مثال دردرمان وسواس، مواجهه درمانی به تنهایی و در عین حال به همراه روش بازداری از پاسخ به کار گرفته شده است.
کلمات کلیدی: